حرف 62
آدمهایی هستنـد ک ِ آدمـ َند ، دستانتـآن را دَم به دقیقه میبوسند ُ بو میکشند ، گاهی می آیند از دور نگآهتـآن میکنند ُ قربان صدقه راه رفتن تـان میروند ، در خلوتـ دو نفری ِتـآن ولووم صدایشان را بالا میبرنـد ُ تآ ته ِ نفسهایشان دیوآنه وار صدایتان میکنند ُ دوستت دارم هایشآن را پشت سر هم تکرآر میکنند ، جلویتـ ناگهانی سبز میشوند تـا کمی ذوق ُ شوقت ـان را ببینند ، ک ِ یکـ هوو دستانتـان باز شود ُ جآنی بگیرید از هم ... از پشت سر دستانتـان را میگیرند ُ سعی دارند مآندنتــآن را همیشگی کنند و قهر ها را پس بزنند ُ شمآ رآ دریابند . آدمهایی هستند ک ِ خستگی ـتآن را به جآن میخرند ُ هیچ گآه منت ـی از سویشآن روی ِ سرتآن سنگینی نمیکنـد ، آدمهایی ک ِ کآر و زندگیشآن ، مآل ُ مقامشـآن ، تنها داراییشآن دو جفتـ چشمآنتـان است ُ بـَس ! یا شاید دستانتـان ... ! شب ها سرشآن را روی ِ بالشت میگذارند ُ صبح ها به اُمید ِ هوآی ِ دیدنتـآن چشمآنشان را به روی ِ دنیآ باز میکنند ، همین آدم ها هستند ک ِ نمآز عشق رآ ب ِ جآ می آورند :) آدم هایی هستند ک ِ هرچه بنویسی ـشآن تمآم بشو نیستند ک ِ نیستند ، این ها آدمهایی هستند ک ِ با وجودشان عشق ، لبخنـد ، زندگـی ، مزه ی ِ عسل به دهآنمــان میگیرد ...